واو ربط، پیوندی همپایهساز است که بین دو جمله میآید و آن ها را به هم ربط می دهد. مثال: من به کتاب فروشی رفتم و کتاب خریدم.
مثالی دیگر:آمدند و کندند و سوختند و کشتند و بردند و رفتند.(تاریخ جهان گشای جوینی در توصیف حمله ی مغولان به ایران).
مثالی دیگر: واو ربط، در لف و نشر نیز بکار می رود: برید و درید و شکست و ببست /یلان را سر سینه و پا و دست(فردوسی).
2. واوِکوتاهی(اختصار/ایجاز):
این واو نوعی از واو پیوندی(ربطی)است که به معنای دریافتن/ دانستن/ فهمیدن و…. بوده و برای حذف فعل جمله بعد می آید.
مثال: دیدم و آن چشم دلسیه که تو داری/ جانب هیچ آشنا نگاه ندارد(حافظ)یعنی: دیدم و (دانستم/ فهمیدم/ دریافتم که) آن چشم سیاهی که تو داری…
3. واو رویارویی (مقابله / تقابل/ حرف اضافه):
این واو نیز نوعی از واو پیوندی(ربطی)است که حرف اضافه بوده و به معنای : «در مقابل / دربرابر» است.
مثال: عمر برف است و آفتاب تموز (شیخ سعدی شیرازی). یعنی عمر مانند برف است که در مقابل آفتاب سوزانی(تموز=تیرماه)است.
4. واو معاوضه/ مبادله:
این واو نوعی از واو پیوندی(ربطی)است که معنی معاوضه یا مبادله یک چیز با چیزهای دیگر است.
مثال: دوست ما را و همه نعمت فردوس شمارا(سعدی) یعنی همه خوشی های بهشت برای شما ، در برابر آن دوست برای من کافی است.
مثالی دیگر: یک جهان و خنده های تو. یعنی جهان را در عوض و به جای خنده های تو می دهم.
5. واو ویژه ساز(تخصیصی):
نوعی از واو پیوندی(ربطی)است که معنی به ویژه، مخصوصاً را می رساند.
مثال: آفریده ها را دوست داشته باش و پدر و مادرت را. یعنی به خصوص پدر و مادرت را دوست داشته باش.
6. واو تکرار و تأکیدِ ربطی:
این واو، نوعی از واو ربط است که با تکرار فعل، «واو» ربط نیز برای تأکید، تکرار شده است. مثال: « خر برفت و خر برفت و خر برفت» (مولوی- مثنوی معنوی- دفتر دوم).
7. واو آغازین:
نوعی از واو پیوندی(ربطی)است که گاه در پاسخ کسی می آید.
مثال: سلام بر تو باد. و سلام بر تو(سلامٌ علیک. وعلیک السلام). گاهی در آغاز بیت یا مصراعی می آید. مثال: و نترسیم از مرگ…(سهراب)
مثالی دیگر: در آشیانه دست پدر،کبوتر بود/ ودانه دانه دعا بر لبان مادر بود(ایلیا). گاهی نیز پیش از کلماتی مثل: اما، یا و… می آید که به گونه ای حشو است. مثال: واما بعد… مثالی دیگر: بالاخره حرف بزنم ویا نزنم.
8. واو عطف:
این نوع واو بین دو کلمه ی دارای نقش یکسان می آید و گویا عاطفه ای بین واژگان ایجاد می کند. البته غیر از فعل چرا که هر فعل یک جمله است.
کلمه ای را که قبل از واو عطف می آید، معطوفٌ علیه و کلمه ای را که بعد از آن می آید ،معطوف می نامند. مثال : حسین و حسن آمدند .
9. واو مترادف:
نوعی از واو عطف است که واژه پیش از خود را معنا می کند. مثال: عطا و بخشش.
10. واو متضاد:
نوعی از واو عطف است که مخالف واژه پیش از خود است. مثال: دوستی و دشمنی. مثالی دیگر: بد و نیک را بذل کن سیم و زر / که این کسب خیر است و آن دفع شر(سعدی – بوستان).
11. واو تضمن:
نوعی از واو عطف است که یک واژه در ضمن و جزیی از واژه دیگر است. مثال: زر و نعمت اکنون بده، کان توست / که بعد از تو بیرون ز فرمان توست. (سعدی- بوستان). یعنی زر در ضمن نعمت و جزیی از آن است.
12. واو تناسب:
نوعی از واو عطف است که بین واژگاه تناسب ایجاد می کند. ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکارند(سعدی)
13. واو تکرار و تأکید عطفی:
این واو نوعی از واو عطف است که با تکرار کلمه، «واو» عطف نیز برای تأکید، تکرار شده است. مانند : روشنان آسماني در عبور / نور و نور و نور و نور و نور و نور (مهدی سهیلی)
14. واو یکسانی:
واو یکسانی، نوعی از واو عطف است که به معنای یا بوده و برابری را می رساند.
مثال: عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست / دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا ( شهریار تبریزی ) واو در مصرع اول یعنی: من مهلتی برای امروز ( یا ) فردا کردن تو، ندارم.
مثالی دیگر: دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد – یعنی: ممکن است دیر یا زود انجام شود. مثالی دیگر: برد و باخت برای من اهمیتی ندارد ! یعنی : برد یا باخت…
15. واو میان وند:
این واو که نوعی از واو عطف است، بین تکواژ های مشتق – مرکب می آید و یک کلمه ی
«مرکب – وندی» می سازد. مثال: گفت و گو ، جست و جو ، آموزش و پرورش…
16. واو علیّت:
واو میانه ای است که نوعی از واو عطف بوده و بین دو واژه قرار می گیرد که یکمین واژه را علت و دومین واژه را معلول نامند!
مثال: پیری و بیماری- جوانی و تندرستی – ورزش و شادابی
17. واو همراهی(مَعیت):
نوعی از واو عطف بوده که به معنای «همراه با»، «مَعَ» است و اغلب در شعر مشاهده می شود.
مثال: گفتم من و طالع نگونسارم مسعود سعد سلمان. من همراه با بخت و اقبال نگونسارم/ وارونه ام.
مثالی دیگر: من و تا ابد این غم جاودانه( حسین منزوی ) یعنی : شاعر به همراه غم جاودانه اش
18. واو دوری(مباینت/ استبعاد):
نوعی واو که در جملات بدون فعل برای برجسته کردن پیام می آید و معنای آن «دور بودن» است. مثال: پدر و بدقولی. یعنی اینکه بدقولی از پدر دور است.
مثالهای دیگر: من و تنبلی؟! (تنبلی از من دور است)- مؤمن ودروغ؟!( دروغ از مؤمن دور است)- امام حسین(ع) وسازش؟! – من و انکار شراب! این چه حکایت باشد. (حافظ)
19. واو ضمیر :
این نوع واو ترکیبی ، مخفف بوده و بیشتر در شعر (نظم) دیده می شود و مرجع ضمیر را می شناساند.
« و» ضمیر(مخفّف “او”): مثال: تخفیف کو به جای که او، تخفیف دَرو به جای در او ، تخفیف چُنو به جای چون او
ورا در شبستان فرستاد شاه / ز هرکس فزون شد ورا پایگاه (فردوسی)
20. واو تفریق / واو تفاوت :
«واو» تفاوت که آنرا تفریق نیز می نامند ! در زبان فارسی کاربردی ندارد و مربوط به ادبیات عرب است و ما تنها اشاره ای کوتاه به آن می کنیم !
این ( واو ) همانند ( واو ) معدوله نوشته می شود اما خوانده نمی شود و برای دو اسم که در نوشتار یکی هستند ؛ بکار می رود تا با یکدیگر اشتباه گرفته نشوند ؛
مانند : ( عُمَر ) و (عَمْرْ ) که ( عَمْرو ) نوشته می شود!
21. واو مَعدوله :
یک نوع واو که کاربرد بسیار فراوانی در کتابت فارسی دارد واو معدوله است . در تعریف واو معدوله می توان گفت : نوعی واو که نوشته می شود ولی خوانده نمی شود
و به همین سبب در زبان فارسی در حوزۀ واج شناسی هنگام نوشتن واج های یک کلمه این نوع واو را به حساب نمی آورند چون صدا ندارد . مثل : واو در کلمه خواهر، خـوردن، خـواهش، خواب ، خوار و…که واوِ معدوله است .
22. واو وندی- اشتقاقی(نسبت):
سه نوع است:
الف. واو فراوانی(کثرت): واو فراوانی، معنی کثرت(زیاد بودن) را نسبت می دهد که بیشتر معنی تحقیر را می رساند
و اغلب در زبان محاوره یا در نمایشنامه ها و یا در داستان هایی که به زبان محاوره بیان می شود می آید. مثال : شکمو، نق نقو، ریشـو، غرغرو، چاقالو، توپولو، شپشو.
ب. واو تحقیر و تصغیر: این نوع واو بیشتر در زبان محاوره می آید و نسبت تحقیری و کوچکی را به فردی می رساند. اما در معنای فراوانی چیزی نیست. مثل: یارو، اخمـو، پسرَرو(پسرک)، مردَرو(مردک) و…
ج. واو تشابه و تصغیر: این نوع واو در معنای مثل و مانند است. مثال: گردو، یعنی مثل گردی، دایره ای، کُروی شکل.
23. واو حالیّه :
این نوع واو معنای :« در حالی که/ و حالآنکه » می دهد . مثال : محبوسم وطالع است منحوسم . (مسعود سعد سلمان) یعنی زندانی هستم ، در حالی که بخت و اقبالم نحس شده است.
24. واو استدراک
به معنای : ولی، امّا، لکن، لیکن، ولیکن، ولیک. مثال: دریای اشکم و(اما) تو مرا اینچنین مخواه !
رفتم و( ولی) او را ندیدم !
25. واو جدایی
یا از سر گیری (استیناف): کاربرد واو جدایی(استیناف) در عبارات ، دقیقاً در برابر ( واو ) عطف بوده و در جایی آورده می شود که کارش ، قطع ارتباط کلامی جمله ی بعد با عبارت قبل از خود می باشد!
مانند: وگرنه . واِلّا .
26. واو شک و تردید(تقریبی):
این واو تنها موردی را به طور تقریبی، تخمین می زند.
مثال ازگلستان سعدی: به چه کار آیدت ز گل طبقی ؟ از گلستان من ببر ورقی ! گل همین پنج روز و شش باشد(واو میان پنج ) و روز و شش ، «واو تردید» است.
27. واو سوگند(قسم):
مثال1: والله. مثال2: سفرت بخیر اما تو و دوستی خدا را( به خاطر خدا ) / چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی/ به شکوفه ها به باران برسان سلام ما را (شفیعی کدکنی ).
یعنی: سفرت به خير و خوشی امّا تو را به دوستی مان سوگند…
28. واو حصری:
واوی که حصری بین معطوف و معطوفٌ علیه می سازد. مثال: من و دست و دامان آل رسول(سعدی) یعنی من تنها دست به دامان خاندان پیامبر(ص) می شوم.
29. واو میانجی:
واوی که بین دو مصوت(حرف صدادار) نقش واج میانجی(صامت= بی صدا) را دارد. مثال: بانوان، بازوان.
(انواع واج میانجی: ی میانجی مثل:دانشجویان-گ میانجی مثل: بندگی- ء میانجی مثل:نکته ای- ج میانجی مثل:سبزیجات– ک میانجی مثل:نیاکان، پلکان– و میانجی مثل: گیسوان).
30. واو پایانی:
واوی که پایان بخش کلام است. مثال: والسّلام ، وصلی الله علی سيدنا و نبينا محمد و آله الطاهرين.
تحقیق : ایلیا – علیاری ( دکتر حسین محمدی مبارز – دکتر علیرضا علیاری)