Instagram

مدیح گفتنت از هر دهان بزرگ‌تر است
و نامت از همه‌ی آسمان بزرگ‌تر است

پیاله‌ایم و به دریا نمی‌رسد این درک
که شرح حال تو از هر زبان بزرگتر است

مساحتی‌ست کران تا کران شش گوشه
بهشت ما اگر از دیگران بزرگتر است

تو سینه سینه رسیدی به قلبمان یعنی
حدود سروری ات از زمان بزرگ تر است

چه ابتلای عزیزیست عاشقت بودن
چه شور عشق تو از شوق جان بزرگ‌تر است

نماز و نیت ما بوده بر خدای حسین
خدای توست که در هر اذان بزرگتر است

هزار مرتبه الله اکبر از اینکه
علی اصغر تو از جهان بزرگ‌تر است

تو کهکشانی و شش ماهه ات به ما فهماند
که راه شیری این کهکشان بزرگتر است

نمانده تاب جدایی ، حرم ببر مارا
غم فراق تو از قلبمان بزرگ تر است

برای هرکه چشیده ست چای موکب را
همیشه تشنگی از استکان بزرگ‌تر است

اگر که شعر به پایان رسید لکنت ماست
وگرنه مدح تو از هر بیان بزرگتر است

ببخش لکنت مارا عزیز آل عبا
همیشه بخشش این خاندان بزرگتر است

─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

کسی که از تو بگوید سر خمار ندارد
دلی برای گرو بازیِ قمار ندارد

به پای بند ندارد و پایبند نشسته
چرا که شبهه به لایمکن الفرار ندارد

به دست دامن خود را تکانده ای و که گفته
ابوتراب تفقد به این غبار ندارد ؟

دلم حریم خدا و تو شرط حصن خدایی
که گفته است که ملک خدا حصار ندارد؟

نماز منکر تو نردبان نقش زمین است
بدون ریل ولا مقصدی قطار ندارد

کسی که درّ نجف دستگیر او شده باشد
از استلام حجر دیگر انتظار ندارد

چه خرده‌ایست به غالی که در میان لغاتش
برای وصف تو بهتر ز کردگار ندارد

کشانده ام سر تشکیک عدل ، جبر قضارا
که هرکه عاشق تو باشد اختیار ندارد

بلند می‌کند این شرک اگر که گردن من را
رجای دیدن روی تو خوف دار ندارد

علی و فاطمه حی اند و لایموت شگفتا
نجف کجاست خدایا علی مزار ندارد

─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

ببار بر سرمن شوق مستجیر شدن را
بگیر از دل من فرصت کویر شدن را

جهان به غیر سیاهی _خدا گواه_ ندارد
به ماه اگر که نبخشی سر منیر شدن را

چه علم‌ها که شکافنده اش تو بودی و هستی
چه جمع کرده خدا در تو بی نظیر شدن را

سیادت حسنین است در وجود تو جاری
که ارث برده ای از مرتضی امیر شدن را

گدا که سر زده باشد به خانه‌‌ی تو نبیند
تمام عمر دگر صورت فقیر شدن را

شفا کنار تو مفهوم دیگریست چراکه
به کور می‌دهی اذن ابوبصیر شدن را

پیامبر به پیامی سلام بر تو رسانده
چشانده ای تو به جابر شکوه پیر شدن را

سه ساله بودی و همراه عمه جان سه ساله
تویی همان که به بازی گرفت اسیر شدن را

به اقتدای سران به نیزه رفته چهل شب
ادا نموده‌ای آداب هم مسیر شدن را

رسید بر سر و دست تو روزگار و گره زد
به سنگ خار شدن را به غُل حقیر شدن را

چقدر گریه کنار پدر به چشم کشیدی
همیشه نقل به جای کفن حصیر شدن را

─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

این سوگنامه سخت تر است از بیان شدن
زهرا کجا و سوختن و نیمه جان شدن

گیرم که من فرو دهم این بغض خفته را
این اشک چیست عاقبتش جز روان شدن

با من بگو که سنگ صبور دلت شوم
حالا که رسم شهر شده سرگران شدن

هر طعنه ای زدند به ما مردمان شهر
ما را کجا و لقلقه‌ی هر زبان شدن

بارانی است صورت تو زیر آفتاب
از من چه ساخته‌ست به جز سایبان شدن

تیر از تنم بگو بکشند و نگو که من
بر قد و قامت تو ببینم کمان شدن

آمین نگفتم آرزوی رفتن تو را
سخت است با نبودن تو امتحان شدن

این خانه را تمیز نکن قبل رفتنت
راضی ترم پس از تو به بی آشیان شدن

تو سهم آسمانی و در سر نوشت خاک
حاشا مزار بودن و حاشا عیان شدن

─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

امیدواری در نگاه روشنش پیداست
بر روی لب‌هایش ندارد غیر حرف راست

وقتی سرش را می‌گذارد روی زانویم
حس می‌کنم دامان من بی‌انتها زیباست

او خاک بازی می‌کند من درس می‌گیرم
دنیای خاکی بازی آدم فریب ماست

سر می‌کشم فنجانی از چای خیالی را
با چادرم در خانه گاهی خانه‌اش برپاست

اسباب بازی‌های خود را زود می‌بخشد
او دل نمی‌بندد همین یعنی دلش دریاست

مهر نماز از دست او در مشت من مخفی‌ست
من این طرف هستم ولی سجاده‌ام آن‌جاست

هر لحظه از این زندگی را قدر می‌داند
نه شاکی از دیروز ، نه دلواپس فرداست

من در حرم نقاش باشی می‌شوم با او
یک خط زیارتنامه خواندن واقعاً رویاست

راه توسل را چه استادانه می‌داند
گاهی مراد خویش را با گریه باید خواست

از کینه خالی کرده قلب مهربانش را
دنیای من دنیاست یا دنیای او دنیاست؟

گاهی تبش با یک دعای نور می‌خوابد
عرفان مگر غیر از همین بیدارخوابی هاست

صد بار برگردم همین تصمیم را دارم
مادر شدن ،مادر شدن ،مادر شدن زیباست

0 دیدگاهبستن دیدگاه‌ ها

ارسال دیدگاه

عضویت در خبرنامه

آخرین پست ها و مقالات را در ایمیل خود دریافت کنید

ما قول می دهیم که اسپم ارسال نشود :)