Instagram

امشب شهادت‌نامۀ عشاق امضا می‌شود
فردا ز خون عاشقان، این دشت دریا می‌شود

امشب کنار یکدگر، بنشسته آل مصطفی
فردا پریشان جمعشان، چون قلب زهرا می‌شود…

امشب صدای خواندن قرآن به گوش آید ولی
فردا صدای الامان، زین دشت برپا می‌شود

امشب کنار مادرش، لب‌تشنه اصغر خفته است
فردا خدایا! بسترش، آغوش صحرا می‌شود

امشب که جمع کودکان، در خواب ناز آسوده‌اند
فردا به زیر خارها، گم‌گشته پیدا می‌شود

امشب رقیّه حلقۀ زرین اگر دارد به گوش
فردا دریغ این گوشوار از گوشِ او وا می‌شود

امشب به خیل تشنگان، عباس باشد پاسبان
فردا کنار علقمه، بی‌دست، سقا می‌شود

امشب که قاسم زینت گلزار آل مصطفا‌ست
فردا ز مرکب سرنگون، این سروِ رعنا می‌شود…

امشب گرفته در میان، اصحاب، ثارالله را
فردا عزیز فاطمه، بی‌یار و تنها می‌شود

امشب به دست شاه دین، باشد سلیمانی نگین
فردا به دست ساربان، این حلقه یغما می‌شود…

ترسم زمین و آسمان، زیر و زبر گردد «حسان»
فردا اسارت‌نامۀ زینب چو اجرا می‌شود

─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

خيز، اى بندۀ محروم و گنهکار بيا
يک شب اى خفتۀ غفلت‌زده، بيدار بيا

بس شب و روز که در زير لَحَد خواهى خفت
دَم غنيمت بشمار امشب و بيدار بيا

شب فيض است و درِ توبه و رحمت باز است
خيز، اى عبد پشيمان و خطاکار بيا

پردۀ شب که بُوَد آيت ستّارىِ من
دور از ديدۀ مردم، به شب تار بيا

اين تويى، بندۀ آلوده و شرمندۀ من
اين منم، خالق بخشندۀ ستّار، بيا

مگشا دست نيازت به عطاى دگران
دل به من بسته و بگسسته ز اغيار بيا

فرصت از دست مده، مى‌گذرد اين لحظات
منشين غافل و بى‌حاصل و بی‌کار، بيا

─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

فروغ چهرۀ خوبان، شعاع طلعت توست
کمال حُسن تو، مدیون این ملاحت توست

به خَلق و خُلقِ رسول و به منطقِ نبوی
فزون‌تر از همه کس، در جهان شباهت توست

از این شباهت بی‌حد، در اشتباه افتند
که این ولادت طاهاست، یا ولادت توست…

ز احمد و ز حسین و، ز حیدر و زهرا
نشانه‌ای به سراپای سرو قامت توست

به پیکر تو مجسم، لطافت روح است
عجب بود که در این خاکدان، اقامت توست

نگاه مهر تو، غارتگر دل پدر است
عیان به چشم سیاهت، غم شهادت توست…

عجب نباشد اگر، بر «حسان» کنی احسان
که لطف و مرحمت بی‌شمار خصلت توست

─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

سر به دریای غم‌ها فرو می‌کنم
گوهر خویش را جستجو می‌کنم

من اسیر توام، نی اسیر عدو
من تو را جستجو کوبه‌کو می‌کنم

تا مگر بر مشامم رسد بوی تو
هر گلی را به یاد تو، بو می‌کنم

استخوانم شود آب از داغ تو
چون تماشای آب و سبو می‌کنم

صبر من آب چشم مرا سد کند
عقده‌ها را نهان در گلو می‌کنم

تا دعایت کنم در نماز شبم
نیمه‌شب با سرشکم وضو می‌کنم

هم‌کلامم تویی روز بر روی نی
با خیال تو شب گفتگو می‌کنم

جان عالم تو هستی و دور از منی
مرگ خود را دگر آرزو می‌کنم

─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

چون فاطمه مظهر خدای یکتاست
انوار خدا ز روی زهرا پیداست
همتای علی، در دو جهان بی‌همتاست
زهراست محمّد و محمّد زهراست

0 دیدگاهبستن دیدگاه‌ ها

ارسال دیدگاه

عضویت در خبرنامه

آخرین پست ها و مقالات را در ایمیل خود دریافت کنید

ما قول می دهیم که اسپم ارسال نشود :)