Instagram

روز تشییع پیکر پاکش
همه جا غرق در تلاطم بود
وسعتِ «صحن جامع رضوی»
کشت‌زار خروش مردم بود

حاج قاسم میان جمعیت
با امام رئوف نجوا داشت
بر لبش آیۀ تبسم بود
این تبسم چقدر معنا داشت!

از همان دور، از دل تابوت
گفت: «سلطان طوس! ممنونم»
با دعای شما شهید شدم
من به این بارگاه مدیونم

او که پولاد‌مرد میدان بود
باز پل زد به پنجره‌فولاد
با همان دستِ از تن‌ افتاده
دل خود را به دست آقا داد

مردی از «صحن انقلاب» آمد
گل پرپر، به شوق ریشه رسید
گل سرخی که ارباً اربا بود
انقلابی‌تر از همیشه رسید

«صحن رضوان» به وجد آمده بود
چون که زیبایی‌اش دو چندان شد
خون «صحن غدیر» می‌جوشید
«صحن کوثر» گلاب‌باران شد

«صحن آزادی» حرم هرگز
در حصار قفس نمی‌افتد
تا که آزادمردها باشند
«صحن قدس» از نفس نمی‌افتد

به شهید حرم نگاه کند
هر کسی که به عشق مشکوک است
«صحن جمهوری» امام‌رضا
ساعت آفتابی‌اش کوک است

بغض نقّاره‌خانه چندین‌بار
در غم خادمی عزیز شکست
با هیاهوی کفش‌داری‌ها
روی تابوت او غبار نشست

غرفه‌ها، بقعه‌ها پر از حسرت
حجره‌ها غرق در پریشانی
همه زیر رواق‌ها گفتند:
«مرحبا قاسم سلیمانی!»

یا امامِ رضا! منِ شاعر
کاش می‌شد ملازمت باشم!
دعبلِ تو که نه، ولی ای کاش
دعبلِ حاج قاسمت باشم!

─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

تو آمدی و بهشت برین مکه شدی
امان آمنه بودی امین مکه شدی

گل از جمال تو الهام شاعرانه گرفت
محمدی شد و نام تو را بهانه گرفت

گلاب، عطر تنت را به چشم می‌ساید
شمیمِ پیرهنت را به چشم می‌ساید

چه عطر دامنه‌داری چه شوق لبریزی
عجب ادامۀ زیبا و حیرت‌انگیزی

بهار و چشمه و باران و رود می‌دانند
که تربیت‌شدگان کدام دامانند

اگر تو لب بگشایی کلام تو خیر است
سکوت تو پر پرواز منطق‌الطیر است

اگر تو لب بگشایی به لهجۀ دلخواه
لب مبارک تو می‌شود «کلام الله»

لب تو گرم نماز است و گرم ابراز است
دو مصرعی‌ست که سرمشق گلشن راز است

شناسنامۀ تابندگی‌ست پیشانیت
اگر مجال دهد طرۀ پریشانیت

تبسم تو به ما حس و حال می‌بخشد
عواطف بشری را کمال می‌بخشد

به خندۀ تو بهشت برین، بدهکار است
به خاک پای تو کل زمین بدهکار است

به سینِ سروری تو قسم که فصل بهار
به تو نه هفت که هفتاد سین بدهکار است

خدا به خلقتش احسنت گفته اما باز
به خُلق و خوی تو صد آفرین بدهکار است

چه کرده‌ای که سلیمان به اسم اعظم تو
نه یک نگین که هزاران نگین بدهکار است

بگو بگو که به پیراهنت جناب کلیم
چقدر معجزه در آستین بدهکار است

همیشه سایه به خورشید متکی بوده
دم مسیح به تو اینچنین بدهکار است

به جبرئیل، امین گفته می‌شود به تو نیز
به این مقایسه روح الامین بدهکار است

تو با امانت خود از همه طلب داری
جهان چقدر به تو بعد از این بدهکار است

قسم به شانه، زمانی که شانه می‌کردی
دو سوی مویت را رودخانه می‌کردی

دو رودخانه موّاج تا ابد جاری!
که دیده رحمت جاری به این سزاواری؟

قسم به نور! تماشایی است چشمانت
رسول اکرم زیبایی است چشمانت

بهشت از لب حوض تو چون وضو کرده‌ست
برای خویش چنین کسب آبرو کرده‌ست

اذان چه خوب ادا کرده است دِینش را
همین که گفته کنارت شهادتینش را

از آسمان خدا یاکریم می‌بارد
به برکت تو «الف، لام، میم» می‌بارد

بهار آمده با اقتباس از رویت
نسیم ترجمه فارسی‌ست از مویت

تویی مُشَبَّه و در شأن تو شبیهی نیست
مُشَبّه‌ٌبِه تشبیه‌های ما فانی‌ست

ز شرم در تب و تاب هلاک می‌افتند
تمام وَجهِ شَبَه‌ها به خاک می‌افتند

گل محمدی ما که سرخوش از یاسی
چقدر روی گل یاس خویش حساسی

عجب گلی و عجب طینت معطره‌ای
چه یاس طاهره‌ای داری و مطهره‌ای

حکایت تو و مولا علی و ریحانه
جناس تام پروانه است و پروانه

رسانده دست تو بحرین را به یَلتَقِیان
چنان که ماحصلش گشته لؤلؤ و مرجان

تمام عالم و آدم پر است از حَسَنات
به برکت گل رویت به برکت صلوات

─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

باید صلوات‌ها جلی ختم شود
همواره به ذکر عملی ختم شود
آغازش اگر عشق محمد باشد
باید به ولایت علی ختم شود

─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

فدای حُسن دل‌انگیز باغبان شده بود
بهار، با همه سرسبزی‌اش خزان شده بود

چهار دسته گُلش را به پنج تن بخشید
مقیمِ خاکِ درش، هفت آسمان شده بود

چه سربلند و سرافراز امتحان پس داد
برای عرض ادب، سخت امتحان شده بود

به عشق «شیر خدا» از یل دلاور خود
گذشت اگر چه در این راه نیمه‌جان شده بود

چه امتحان بزرگی! که در رثای حسین
-و نه به خاطر فرزند- روضه‌خوان شده بود

اگر چه پیر شد از داغِ بی‌امان، اما
به پشتوانهٔ زینب دلش جوان شده بود

فدای «اُمّ اَبیها» شدن علامت داشت
به این سبب قد «اُمّ البنین» کمان شده بود

─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

ای نسیم صبحدم که از کنار ما عبور می‌کنی
زودتر اگر رسیدی و
دست و صورتی به گوشۀ ضریح او کشیدی و
از شمیم وصل شادمان شدی،
لطف کن
از تمام شاخه‌ها و برگ‌ها
رودها و چشمه‌ها
کوه‌ها و تپّه‌ها
از تمام گام‌ها، شتاب‌ها، درنگ‌ها
با دلی شکسته، یاد کن
لطف کن
از تمام بازمانده‌ها
از تمام غنچه‌های بی‌پناهِ غزّه و عراق و شام
از عقیق‌های بی‌یمن
از اویس‌های بی‌قرَن
از کبوترانِ تشنه و به هم فشردۀ منا
با دلی شکسته، یاد کن
ای نسیم صبحدم، سفر به خیر
نایب‌الزّیاره باش!

0 دیدگاهبستن دیدگاه‌ ها

ارسال دیدگاه

عضویت در خبرنامه

آخرین پست ها و مقالات را در ایمیل خود دریافت کنید

ما قول می دهیم که اسپم ارسال نشود :)