Instagram

(حسین (ع) ثارالله)

به پادشاه ولایت ، ارادتش کی بود؟
کسی که دغدغه‌اش نان گندم ری بود

به بزم نور و صفا ره نمی‌برد رندی
که همدم شب و روزش پیاله‌ی می بود

نمی‌رسد به چمنزار سبز فروردین
دلی که وقف نفس‌های آذر و دی بود

به سوگ شاه شهیدان ، حسین ثارالله
روان ز دیده مرا اشک‌ها پیاپی بود

سری که سروری هر دو عالمش دادند
ز دشت ماریه تا شام ، بر سرِ نی بود

نداد جرعه‌ای از آب دشمنش هرچند
که رودهای جهان مَهر مادر وی بود

شد اهل‌بیت کسی تشنه و گرسنه اسیر
که بنده‌ی کرمش صد چو حاتم طی بود

ازین حدیث گدازنده روز و شب دل من
گهی در آتش و گه گرم ناله چون نی بود

─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

یا ثامن الحجج

دارم به سر هوای تو یا ثامن الحجج
جان و دلم فدای تو یا ثامن الحجج

پای من و به راه تو پیوسته راهپوی
دست من و عطای تو یا ثامن الحجج

بیگانه شد دلم ز جهان تعلّقات
تا گشت آشنای تو یا ثامن الحجج

هر بامداد مهر جهانتاب در سجود
بوسد در سرای تو یا ثامن الحجج

خورشید، رخ هر آینه بیند در آینه
از گنبد طلای تو یا ثامن الحجج

آرامش است حصّه ی مطلوب کائنات
در سایه ی لوای تو یا ثامن الحجج

دل های تابناک به لبّیک زنده اند
در پاسخ صلای تو یا ثامن الحج

غیر از ولیّ عهدی اسلام ناب نیست
مبنای ادّعای تو یا ثامن الحجج

روشنترین نمود هوالباقی آمده ست
در ذات حق فنای تو یا ثامن الحجج

کمتر ز شاه نیست مقام هرآن که بود
در زندگی گدای تو یا ثامن الحجج

قم باحضورحضرت معصومه قرنهاست
در ذیل روشنای تو یا ثامن الحجج

بر بام عرش برده لوای علوم دین
این ارث پر بهای تو یا ثامن الحجج

لطفی کن و مرا بطلب تا که سرنهم
هرروزوشب به پای تو یا ثامن الحجج

ای کاش پای پنجره فولادت از شعف
جان را دهم برای تو یا ثامن الحجج

می خواهم از غبار سمن بوی درگهت
از بهر دل شفای تو یا ثامن الحجج

دیباچه ای که خورد رقم باحدیث مهر
مُهر است با ثنای تو یا ثامن الحجج

زرشدمس وجودهرآن زائری که یافت
منشور کیمیای تو یا ثامن الحجج

زَادبار وارهید و به اقبال چیره شد
مشمول اعتنای تو یا ثامن الحجج

انواع ارتجاع به روشنگری رسید
زانوار ارتجای تو یا ثامن الحجج

در سینه ها قرار خود از یاد برده اند
دلهای مبتلای تو یا ثامن الحجج

هذاالحدیث:وقف نشابورسینه هاست
زنجیره ی طلای تو یا ثامن الحجج

برد از میان غبار عقول فحول را
پیغام دلگشای تو یا ثامن الحجج

باشد شفای عاجل آلام و دردها
طبّ الرضا؛دوای تویا ثامن الحجج

خودخواهی آنکه پیشه نکردست کی بود
شرمندۀ خدای تو یا ثامن الحجج

مأمون یزیدبود و حسین زمانه تو
شدتوس کربلای تو یا ثامن الحجج

پوشیده رخت ذلّت وعزّت نیافته ست
کوشیده درجفای تو یا ثامن الحجج

بادش سزا جهنم و ویل و عذاب ریم
گفت آنکه ناسزای تو یا ثامن الحجج

دشمن به خاک رفت وفناگشت عاقبت
باقی بود بقای تو یا ثامن الحجج

بیت الحرام تا که مقام منیع یافت
از مشهدالرّضای تو یا ثامن الحجج

زوّار را نصیب چو حجّاج با صفاست
در مروه و منای تو یا ثامن الحجج

مأمون چو در لباس یهودا شد آشکار
شد توس جلجتای تو یا ثامن الحجج

تنهانه جنّ وانس که خیل ملک به عرش
گریند در عزای تو یا ثامن الحجج

نوح است نوحه خوان تو و آدم صفی
دارد به لب رثای تو یا ثامن الحجج

دارم امید تا که شود زود مستجاب
در حقّ ما دعای تو یا ثامن الحجج

عباس خوش عمل نرود جز ره صواب
در پرتو لقای تو یا ثامن الحجج

─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

قصیده ی نور ولای اباالحسن (ع)

یا ثامن الائمّه که نام خوشت رضاست
جان بر تو پای بند و دلم بر تو مبتلاست

همچون تو در مسیر تولّا ندیده ام
آن رهروی که بر همه ی خلق رهنماست

آیینه دار مکتب توحید و معرفت
ای آن که روی ماه تو مرآت حق نماست

راهم بده که آمده ام بر تو پای بوس
دستم بگیر دست تو مانا گره گشاست

ما را کنار پنجره فولادت از شعف
هر لحظه ای که می گذرد شاد و جانفزاست

نقّاره خانه ی تو به گوش دلم سرود
گلنغمه ی بهشت که آن خوشترین نواست

شاها به بارگاه همایونی ات مدام
شکر خدا که بر سر ما سایه ی هماست

همچون کبوتران حرم در حریم تو
دارم دلی که جیره اش از سفره ی شماست

آن جیره چیست؟ نور ولای اباالحسن
یعنی رضا که مضجع او روضة الصّفاست

شمس الشّموس،خسرو توس آن که شیعه را
هشتم امام و حجّت حق ، شافع جزاست

بر سر در حریم ولایت نوشته اند :
سرمایه ی بهشت ولای بنی الرّضاست

در توس مرقد تو زیارت هر آن که کرد
اجر زیارتش چو زیارات کربلاست

مأمون تو را به زهر جفا گر شهید کرد
نامش کسی نبرد به نیکی که زاشقیاست

از ماتم تو بر سر گلدسته ها هنوز
در اهتزاز تا به ابد بیرق عزاست

هر کس که شد محبّ تو از نور بهره مند
وان کس که شد خصیم تو با ظلمت آشناست

ما را حدیث سلسله در حصن ات آورد
دریاب ای که شرط ولای تو پر بهاست

پاینده چون مدینه و برپا چو مکّه است
مشهد که پایتخت امامت به ملک ماست

بخشندم ار غبار ضریح شریف تو
یک ذرّه اش به درد هزاران چومن دواست

شد معتکف به درگهت ازشوق «خوش عمل»
چشم امید او به تو و دائم البکاست

او راست آرزو که بگویی ز راه لطف
کز خادمان و پیر غلامان با وفاست

─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

غنچه عطشان

ظهر عاشور در خیام حرم
تشنگی برد تاب اصغر هم

گل نشکفته ی ریاض حسین
لفظ بسم الله بیاض حسین

لب چون غنچه بی کلام گشود
طاقت زینب و رباب ربود

کودک تشنه را نه آب و نه تاب
دل اهل حرم خراب و کباب

عطش آن دم که ترک تاز آورد
جگر غنچه در گداز آورد

اصغرش را ربابِ پاک نهاد
هم چو مصحف به روی دست نهاد

آمد از خیمه با شتاب برون
دلش از ناله های کودک خون

گفت با شاه دین ربابِ فگار
اصغرم را نمانده تاب و قرار

تشنگی برده تاب از این کودک
تاب همراه خواب از این کودک

برسان خود به کام آب او را
که عطش می دهد عذاب او را

خسرو دین گرفت اصغر خود
هم چو جان عزیز در بر خود

دید لب ها چو غنچه پژمرده
عطش از کالبد رمق برده

چشم ها چون سوال پر ابهام
آهوان شکسته پا در دام

سوی میدان رزم کرد شتاب
اصغرش روی دست و پا به رکاب

تا به رحم آورد مگر دل خصم
رفت و استاد در مقابل خصم

گفت بعد از سپاس و حمد خدا
ای گروه سپرده راه خطا

با من ار دشمنید و بر سر جنگ
عرصه بر کودکان چرا شده تنگ؟

طفل شش ماهه را گناهی نیست
جز منش یار و تکیه گاهی نیست

برسانید جرعه ای آبش
که عطش برده از بدن تابش

کودکان را به هیچ مذهب و کیش
کس نیازرده و نکرده پریش

گرم گفتار با عدو شه دین
اصغرش روی دست هم چو نگین

که به ناگاه زان گروه لئام
جنگ جویی پلید و حرمله نام

هدف آن طفل نازدانه گرفت
گلوی نازکش نشانه گرفت

طفل شش ماهه چون تبسم کرد
تیر هم دست و پای خود گم کرد

تا نبیند چه اتفاق افتاد
بوسه ها بر گلوی اصغر داد

در میان شرار آتش کین
دید چشمان آسمان و زمین

سروی از پا فتاد و شد پرپر
غنچه ای از ریاض پیغمبر

«خوش عمل» را ازین غم جانکاه
دیده دریاست سینه آتش گاه

─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

خاتون قم

خاتون قم ای حضرت معصومه سلامت
آغاز شود دفتر اعجاز به نامت

در وصف کمالات تو شد زمزمه پرداز
قمری به رواقِ تو کبوتر سر بامت

از زینب و از فاطمه داری تو نشان ها
ای خوی و مرام علوی خوی و مرامت

آنی که احادیث شریفی ز امامان
بر جا همه حاکی بود از شان و مقامت

در بارگه قدس تو حوا به کنیزی است
آن گونه که آدم شده از شوق غلامت

بر چهره ی نورانی تو رشک برد ماه
خورشید جهانتاب زند بوسه به گامت

مانند تو معصومه کجا ذوب ولا شد؟
قربان تو و پیروی از خط امامت

آیین و مرام رضوی گشت جهانگیر
ای قم ز تو احیا شده با سعی تمامت

فیضیه که سرچشمه ی انوار الهی است
پاینده و جاوید شد از فیض مدامت

جان در ره مقصود به اخلاص نهادی
آکنده شد از بوی ولایت چو مشامت

تا روز قیامت که بود حشر خلایق
ثبت است به لوح دل و جان حرف و پیامت

از فیض وجود حرمت مرحمتی کن
ای مرغ دل شیعه گرفتار به دامت

سیراب شوند از قدح خاص تولا
زوار تو کآیند سر سفره ی عامت

بر رشته ای از معجرت آویختم امروز
دریاب کنون «خوش عمل» این پیر غلامت

0 دیدگاهبستن دیدگاه‌ ها

ارسال دیدگاه

عضویت در خبرنامه

آخرین پست ها و مقالات را در ایمیل خود دریافت کنید

ما قول می دهیم که اسپم ارسال نشود :)