شعرخانهخوش عمل کاشانی (خانه استاد عباس خوش عمل کاشانی) توسط مدیر سایت 28 شهریور 1402 اشتراک گذاریShareTwitterPinterest 0دیدگاه 574نمایش(حسین (ع) ثارالله)به پادشاه ولایت ، ارادتش کی بود؟ کسی که دغدغهاش نان گندم ری بودبه بزم نور و صفا ره نمیبرد رندی که همدم شب و روزش پیالهی می بودنمیرسد به چمنزار سبز فروردین دلی که وقف نفسهای آذر و دی بودبه سوگ شاه شهیدان ، حسین ثارالله روان ز دیده مرا اشکها پیاپی بودسری که سروری هر دو عالمش دادند ز دشت ماریه تا شام ، بر سرِ نی بودنداد جرعهای از آب دشمنش هرچند که رودهای جهان مَهر مادر وی بودشد اهلبیت کسی تشنه و گرسنه اسیر که بندهی کرمش صد چو حاتم طی بودازین حدیث گدازنده روز و شب دل من گهی در آتش و گه گرم ناله چون نی بود─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─یا ثامن الحججدارم به سر هوای تو یا ثامن الحجج جان و دلم فدای تو یا ثامن الحججپای من و به راه تو پیوسته راهپوی دست من و عطای تو یا ثامن الحججبیگانه شد دلم ز جهان تعلّقات تا گشت آشنای تو یا ثامن الحججهر بامداد مهر جهانتاب در سجود بوسد در سرای تو یا ثامن الحججخورشید، رخ هر آینه بیند در آینه از گنبد طلای تو یا ثامن الحججآرامش است حصّه ی مطلوب کائنات در سایه ی لوای تو یا ثامن الحججدل های تابناک به لبّیک زنده اند در پاسخ صلای تو یا ثامن الحجغیر از ولیّ عهدی اسلام ناب نیست مبنای ادّعای تو یا ثامن الحججروشنترین نمود هوالباقی آمده ست در ذات حق فنای تو یا ثامن الحججکمتر ز شاه نیست مقام هرآن که بود در زندگی گدای تو یا ثامن الحججقم باحضورحضرت معصومه قرنهاست در ذیل روشنای تو یا ثامن الحججبر بام عرش برده لوای علوم دین این ارث پر بهای تو یا ثامن الحججلطفی کن و مرا بطلب تا که سرنهم هرروزوشب به پای تو یا ثامن الحججای کاش پای پنجره فولادت از شعف جان را دهم برای تو یا ثامن الحججمی خواهم از غبار سمن بوی درگهت از بهر دل شفای تو یا ثامن الحججدیباچه ای که خورد رقم باحدیث مهر مُهر است با ثنای تو یا ثامن الحججزرشدمس وجودهرآن زائری که یافت منشور کیمیای تو یا ثامن الحججزَادبار وارهید و به اقبال چیره شد مشمول اعتنای تو یا ثامن الحججانواع ارتجاع به روشنگری رسید زانوار ارتجای تو یا ثامن الحججدر سینه ها قرار خود از یاد برده اند دلهای مبتلای تو یا ثامن الحججهذاالحدیث:وقف نشابورسینه هاست زنجیره ی طلای تو یا ثامن الحججبرد از میان غبار عقول فحول را پیغام دلگشای تو یا ثامن الحججباشد شفای عاجل آلام و دردها طبّ الرضا؛دوای تویا ثامن الحججخودخواهی آنکه پیشه نکردست کی بود شرمندۀ خدای تو یا ثامن الحججمأمون یزیدبود و حسین زمانه تو شدتوس کربلای تو یا ثامن الحججپوشیده رخت ذلّت وعزّت نیافته ست کوشیده درجفای تو یا ثامن الحججبادش سزا جهنم و ویل و عذاب ریم گفت آنکه ناسزای تو یا ثامن الحججدشمن به خاک رفت وفناگشت عاقبت باقی بود بقای تو یا ثامن الحججبیت الحرام تا که مقام منیع یافت از مشهدالرّضای تو یا ثامن الحججزوّار را نصیب چو حجّاج با صفاست در مروه و منای تو یا ثامن الحججمأمون چو در لباس یهودا شد آشکار شد توس جلجتای تو یا ثامن الحججتنهانه جنّ وانس که خیل ملک به عرش گریند در عزای تو یا ثامن الحججنوح است نوحه خوان تو و آدم صفی دارد به لب رثای تو یا ثامن الحججدارم امید تا که شود زود مستجاب در حقّ ما دعای تو یا ثامن الحججعباس خوش عمل نرود جز ره صواب در پرتو لقای تو یا ثامن الحجج─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─قصیده ی نور ولای اباالحسن (ع)یا ثامن الائمّه که نام خوشت رضاست جان بر تو پای بند و دلم بر تو مبتلاستهمچون تو در مسیر تولّا ندیده ام آن رهروی که بر همه ی خلق رهنماستآیینه دار مکتب توحید و معرفت ای آن که روی ماه تو مرآت حق نماستراهم بده که آمده ام بر تو پای بوس دستم بگیر دست تو مانا گره گشاستما را کنار پنجره فولادت از شعف هر لحظه ای که می گذرد شاد و جانفزاستنقّاره خانه ی تو به گوش دلم سرود گلنغمه ی بهشت که آن خوشترین نواستشاها به بارگاه همایونی ات مدام شکر خدا که بر سر ما سایه ی هماستهمچون کبوتران حرم در حریم تو دارم دلی که جیره اش از سفره ی شماستآن جیره چیست؟ نور ولای اباالحسن یعنی رضا که مضجع او روضة الصّفاستشمس الشّموس،خسرو توس آن که شیعه را هشتم امام و حجّت حق ، شافع جزاستبر سر در حریم ولایت نوشته اند : سرمایه ی بهشت ولای بنی الرّضاستدر توس مرقد تو زیارت هر آن که کرد اجر زیارتش چو زیارات کربلاستمأمون تو را به زهر جفا گر شهید کرد نامش کسی نبرد به نیکی که زاشقیاستاز ماتم تو بر سر گلدسته ها هنوز در اهتزاز تا به ابد بیرق عزاستهر کس که شد محبّ تو از نور بهره مند وان کس که شد خصیم تو با ظلمت آشناستما را حدیث سلسله در حصن ات آورد دریاب ای که شرط ولای تو پر بهاستپاینده چون مدینه و برپا چو مکّه است مشهد که پایتخت امامت به ملک ماستبخشندم ار غبار ضریح شریف تو یک ذرّه اش به درد هزاران چومن دواستشد معتکف به درگهت ازشوق «خوش عمل» چشم امید او به تو و دائم البکاستاو راست آرزو که بگویی ز راه لطف کز خادمان و پیر غلامان با وفاست─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─غنچه عطشانظهر عاشور در خیام حرم تشنگی برد تاب اصغر همگل نشکفته ی ریاض حسین لفظ بسم الله بیاض حسینلب چون غنچه بی کلام گشود طاقت زینب و رباب ربودکودک تشنه را نه آب و نه تاب دل اهل حرم خراب و کبابعطش آن دم که ترک تاز آورد جگر غنچه در گداز آورداصغرش را ربابِ پاک نهاد هم چو مصحف به روی دست نهادآمد از خیمه با شتاب برون دلش از ناله های کودک خونگفت با شاه دین ربابِ فگار اصغرم را نمانده تاب و قرارتشنگی برده تاب از این کودک تاب همراه خواب از این کودکبرسان خود به کام آب او را که عطش می دهد عذاب او راخسرو دین گرفت اصغر خود هم چو جان عزیز در بر خوددید لب ها چو غنچه پژمرده عطش از کالبد رمق بردهچشم ها چون سوال پر ابهام آهوان شکسته پا در دامسوی میدان رزم کرد شتاب اصغرش روی دست و پا به رکابتا به رحم آورد مگر دل خصم رفت و استاد در مقابل خصمگفت بعد از سپاس و حمد خدا ای گروه سپرده راه خطابا من ار دشمنید و بر سر جنگ عرصه بر کودکان چرا شده تنگ؟طفل شش ماهه را گناهی نیست جز منش یار و تکیه گاهی نیستبرسانید جرعه ای آبش که عطش برده از بدن تابشکودکان را به هیچ مذهب و کیش کس نیازرده و نکرده پریشگرم گفتار با عدو شه دین اصغرش روی دست هم چو نگینکه به ناگاه زان گروه لئام جنگ جویی پلید و حرمله نامهدف آن طفل نازدانه گرفت گلوی نازکش نشانه گرفتطفل شش ماهه چون تبسم کرد تیر هم دست و پای خود گم کردتا نبیند چه اتفاق افتاد بوسه ها بر گلوی اصغر داددر میان شرار آتش کین دید چشمان آسمان و زمینسروی از پا فتاد و شد پرپر غنچه ای از ریاض پیغمبر«خوش عمل» را ازین غم جانکاه دیده دریاست سینه آتش گاه─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─خاتون قمخاتون قم ای حضرت معصومه سلامت آغاز شود دفتر اعجاز به نامتدر وصف کمالات تو شد زمزمه پرداز قمری به رواقِ تو کبوتر سر بامتاز زینب و از فاطمه داری تو نشان ها ای خوی و مرام علوی خوی و مرامتآنی که احادیث شریفی ز امامان بر جا همه حاکی بود از شان و مقامتدر بارگه قدس تو حوا به کنیزی است آن گونه که آدم شده از شوق غلامتبر چهره ی نورانی تو رشک برد ماه خورشید جهانتاب زند بوسه به گامتمانند تو معصومه کجا ذوب ولا شد؟ قربان تو و پیروی از خط امامتآیین و مرام رضوی گشت جهانگیر ای قم ز تو احیا شده با سعی تمامتفیضیه که سرچشمه ی انوار الهی است پاینده و جاوید شد از فیض مدامتجان در ره مقصود به اخلاص نهادی آکنده شد از بوی ولایت چو مشامتتا روز قیامت که بود حشر خلایق ثبت است به لوح دل و جان حرف و پیامتاز فیض وجود حرمت مرحمتی کن ای مرغ دل شیعه گرفتار به دامتسیراب شوند از قدح خاص تولا زوار تو کآیند سر سفره ی عامتبر رشته ای از معجرت آویختم امروز دریاب کنون «خوش عمل» این پیر غلامت برچسب ها: ادبخانه استاد عباس خوش عمل کاشانی استاد محمد علی مجاهدی دبیرخانه شعر و ادبیات آیینی کشور شاعراشتراک گذاریShareTwitterPinterest 0دیدگاه 574نمایشراهبری نوشتهپست قبلی :پست قبلیپست بعدی :پست بعدی 0 دیدگاهبستن دیدگاه ها ارسال دیدگاه لغو پاسخنامایمیل ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.دیدگاه من موافقم که داده های ارسالی من جمع آوری و ذخیره شوند. برای اطلاعات بیشتر در مورد استفاده از داده های کاربر ، به حریم خصوصی ما مراجعه کنید