شعرخانهحسین آبادی (خانه علی گلی حسین آبادی) توسط مدیر سایت 15 دی 1401 اشتراک گذاریShareTwitterPinterest 0دیدگاه 287نمایشامام حسن مجتبی (ع)زهری که او را کشت، تنها ماندنش بود حتی هوای خانهاش هم دشمنش بودمردی که دنیا با تمام وسعت خود در سایۀ مهر عبای ایمنش بودرزق جهان در دستهایش بود اما پیراهنی از وصله دائم بر تنش بودآن لحظه کم کم صورت او گل میانداخت شوق شهادت در نگاه روشنش بودهرچند دنیا در حقیقت مرقد اوست ای کاش سنگ سادهای بر مدفنش، بود─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─سلام دوبارهاو بر فراز نیزه سلامی دوباره بود او را جهان شنید، پیامی دوباره بودمنزل به منزل از پی او رفت آسمان بر روی نیزه نیز امامی دوباره بودبا لشکری ستاره و ماه از فراز نی خورشید در هوای قیامی دوباره بودقرآن، به نیزه خواند خودش را به چند لحن روی لبش همیشه مقامی دوباره بودانگار نهر علقمه دلتنگ و بیقرار چشم انتظار ماه تمامی دوباره بودیکروز تیر و نیزه و یکروز سنگها هر بار در حصار نظامی دوباره بوداو در شکوه تازه به داد جهان رسید آری حسین فیض مدامی دوباره بود─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─غزل مهدویهوا گرفته در این کوچه ها خیابانها هوای تازه بیاور برای انسانهاچقدر تشنگی از ابر میچکد بی تو طراوتی که گمت کردهاند بارانهاو کار آینهها انعکاس تاریکیست اگر گرفته شود روبروی ایمانهابساز کشتی امن و امان و ایمان را و اقتدار خودت را بگو به طوفانهاتو وعدههای خدایی به صالحان زمان که آیه آیه تو را خواندهاند قرآنهابیا که نام عدالت، ظهور، ایمان، عشق شود نشانی این کوچه ها خیابانها─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─امام علی (ع)چشم وا کردی و آغوش خدا جای تو شد کعبه لبخند به لب، محو تماشای تو شدپلک وا کردی و آغاز شد آن لحظه بهشت خاک آن ذرهای از خاک کف پای تو شدنام خورشید برازندۀ چشمان تو، نه نور خورشید کمی از ید بیضای تو شدعشق همراه تو در کعبه به دنیا آمد عشق برخواسته از صورت زیبای تو شداز همان لحظه دلش خواست که تغییر کند قبله آن لحظه که سرمست تماشای تو شدخنده از روی لب کعبه نیفتاده هنوز کعبه یک قلب پر از شوق تولای تو شدعرق شرم به پیشانی این شعر نشست که پی درک تو و حل معمای تو شد─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─غزل مهدویشاید تو را در صورت گل دیده باشم در گونههای یاس و سنبل دیده باشمشاید تو را یک روز زیبای بهاری در نغمهی زیبای بلبل دیده باشمشاید تو را وقت سحر وقت سرودن در حس شیرین تغزل دیده باشمشاید تو را در لابهلای اشکهایم در آخرین بند توسل دیده باشماصلا چرا گلها برایم دلنشینند؟ شاید تو را در صورت گل دیده باشم─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─امام سجاد (ع)مینویسند جهان چهرۀ شادابی داشت هر زمان محضر او قصد شرفیابی داشتسجده میکرد به پیشانی او مهر نماز نزد او سجده برای خودش آدابی داشتاشک ها پشت سر او همه صف میبستند سر سجاده که مولا دل بیتابی داشتاشک بر گونه او بود و دعا روی لبش آری او نیز برای خودش اصحابی داشتبعد از آن واقعه با شعلۀ باران میسوخت آه یک عمر فقط گریه و بیخوابی داشتاشک در محضر او ذکر مصیبت میکرد تا که میدید کسی ظرف پر از آبی داشت برچسب ها: ادبخانه استاد محمد علی مجاهدی پروانه ها دبیرخانه شعر و ادبیات آیینی کشور شاعر آیینی علی گلی حسین آبادیاشتراک گذاریShareTwitterPinterest 0دیدگاه 287نمایشراهبری نوشتهپست قبلی :پست قبلیپست بعدی :پست بعدی 0 دیدگاهبستن دیدگاه ها ارسال دیدگاه لغو پاسخنامایمیل ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.دیدگاه من موافقم که داده های ارسالی من جمع آوری و ذخیره شوند. برای اطلاعات بیشتر در مورد استفاده از داده های کاربر ، به حریم خصوصی ما مراجعه کنید