Instagram

به خاک پای امیرالمومنین علی(ع)

هر عاشقی که لایق وصف نگار نیست
هر دل؛ برای عشق علی بی‌قرار نیست

گاهی برای جار زدن از ولای او
جایی رفیع تر ز بلندای دار نیست

باید چگونه گفت که فضلش بیان شود؟
مردی که قدر او به کسی آشکار نیست

سوزانده است حُرم نگاهش عقیل را
در عدل او که صحبت ایل و تبار نیست

شاهی که همنشین فقیران کوفه است
جاه و مقام در نظرش اعتبار نیست

فهمیده اند مرحب و عَمر از نگاه او
از خشم ذوالفقار مجال فرار نیست

با افتخار نوکر این خانواده ایم
گفتن ز غیر آل علی افتخار نیست

─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

هر آن دلی که مصرانه مبتلای تو بود
امیر هر دوجهان شد که خاک پای تو بود

در آن زمان که جهان بود مست غفلت خویش
کسی به عرش خودش مست ربنای تو بود

خدا به دست تو سیبی به دست احمد داد
در آن شبی که صدای خدا صدای تو بود

به غیر پنج نفر یک نفر مسلمان نیست
که فرق مسلم و کافر فقط ولای تو بود

طناب، صبر خدا بود دور دستانت…
وگرنه گردش گردون به دستهای تو بود

چقدر گفتی اناالحق،ولی نفهمیدند…
سکوت کردی و این تازه ابتدای تو بود…!!

─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

به خاک پای کریم اهلبیت(ع)

سپرده ام غزلم را به اختیار حسن
پریده مرغ دلم باز در مدار حسن

زبان چگونه بگوید فضائل او را
چگونه وصف شود حُسن بیشمار حسن؟!

کریم اگر که تو باشی؛همه گدا هستیم
خدا گذاشت کرم را در انحصار حسن

و همنشینیِ او با جزامیان یعنی
که خار ها همه گل می‌شود کنار حسن

کمانِ ابرو و تیغِ نگاه او کافیست
که بین معرکه هر کس شود شکار حسن

فدای همت مردانه اش که افتاده
جمل به زیر قدم های استوار حسن

برای مصلحت دین سکوت کرد و نشست
زمان صلح مشخص شد اقتدار حسن

دوباره زنده شد انگار مجتبی وقتی
که آمدند به میدان دو یادگار حسن

دو بال لشکر او قاسم اند و عبدالله
به معرکه دو لب تیغ ذوالفقار حسن

پسر به زیر لب “احلی من العسل”میگفت
به قلب معرکه میرفت با شعار حسن

که ناگهان همه ی دشت از حسن پر شد
هجا هجا شد فرزند نامدار حسن

روایت است به محشر نمی‌شود غمگین
هر آنکسی که به دنیاست سوگوار حسن

که بر صراط، قدمهای او نمیلرزد
کسی که رفته به پابوسی مزار حسن

─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

تقدیم به حضرت عبدالله ابن حسن(ع)

برده است بنده سوی مولا هر زمان دست
شد واسطه بین زمین و آسمان دست

جز از در این آستان خیری ندیده
وا کرده هر کس رو به دست این و آن دست

در سجده و بر خاک افتادن زبان سر
وقت قنوت و ربنا گفتن زبان دست

در پهنه تاریخ اگر کنکاش باشد
دارد برای ما هزاران داستان دست

خیبر برای خود دژ مستحکمی بود
تا آن زمان که زد به در یک پهلوان دست

اسلام را پیروز میدان کرد حیدر
حق زد برای قدرت این بازوان دست

جانها به قربان مرام آن که از لطف
در اوج قدرت می‌گرفت از ناتوان دست

با دست پر برگشته مسکینی که حتی
یکبار برده بر در این آستان دست

با قصد بیعت سوی او آمد که آن روز
انداخت بر دستان مولا ریسمان دست

یک روز در جنگ احد آقای عالم
تهدید را از جانب مولاش رانده است

یک روز حیدر در دفاع از پیامبر
امروز عبدالله پای کار مانده است

تا گفت پیر کل‌ عالم ینصرونی
در بیعتش بالا گرفت این نوجوان دست

راه گلو را داشت طی میکرد خنجر
سد کرد راه حمله اش را ناگهان دست

مانند ابراهیم شد در آزمونش
چون سربلند آمد برون از امتحان دست

آمد به مهمانی آغوش عمویش
هدیه چه آورده برای میزبان؟دست

زینب دو دستی بر سرش میزد در آنجا
میرفت وقتی سمت چوب خیزران دست
.
.
هر قدر کمتر در غم او زد به سینه
روز قیامت بیشتر بیند زیان دست

─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

به خاک پای حضرت باب الحوائج امام موسی ابن جعفر(ع)

همانگونه که شب را روشنایِ ماه میبخشد
خدا در ظلمت دنیا چراغ راه میبخشد

به حکم”البلاء للولاء”است اینکه در تاریخ
خدا به دوستان خود غمی جانکاه میبخشد

تو نور آسمانهایی که فی قعرالسجون هستی
خدا گاهی حضور ماه را به چاه میبخشد

تو از نسل همان مردی که هنگام رکوع خود
عقیقش را به سائل قربة لله میبخشد

نگاه مهربانت آیه “والکاظمین الغیظ”
تو “عافین عن الناسی” که بی اکراه میبخشد

به کم قانع نشو امشب ،بخواه از او خود او را
به کم قانع نشو ای دل که دارد شاه میبخشد

0 دیدگاهبستن دیدگاه‌ ها

ارسال دیدگاه

عضویت در خبرنامه

آخرین پست ها و مقالات را در ایمیل خود دریافت کنید

ما قول می دهیم که اسپم ارسال نشود :)