Instagram

..هله! ای باد که از سامره راهی شده‌ای
از همان شهر پر از خاطره راهی شده‌ای

قبل هر چیز بگو این‌که ز یارم چه خبر؟
وه که از فاصله با او گله دارم، چه خبر؟

منتظر باشم از این راه بیاید یا نه؟
آن سفر کرده به ناگاه بیاید یا نه

همه با هم به همین جاده اگر خیره شویم
می‌توانیم به این فاصله‌ها چیره شویم..

می‌رسد او که همه منتظرانش هستیم
هر کجا هست به دنبال نشانش هستیم

راه را باز کنید اسب سپیدش پیداست
از همین فاصله آن قد رشیدش پیداست

این نمازی‌ست که هر روز به جا آوردید
بله آن مهدی موعود، به جا آوردید؟

با همان سادگی و عدل علی آمده است
گر چه ما باورمان نیست ولی آمده است

وه که بر ظلم چه بی‌واهمه شمشیر کشید
بر سر کفر چنان فاطمه تکبیر کشید

نام خونین حسین است که بر لب دارد
خطبه‌هایش همگی آتش زینب دارد

در همان وقت و زمانی که خدا می‌داند
از همان جا و مکانی که خدا می‌داند

می‌رسد تا پر پرواز شما بگشاید
«مژده، ای دل! که مسیحا نفسی می‌آید»

─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

داغ تو در سراچۀ قلبم چه می‌کند؟
در این فضای کم غم عالم چه می‌کند؟

دل موکبی‌ست وقف پذیرایی از غمت
در موکبم امیر دو عالم چه می‌کند؟

چشمی که از شنیدن نام تو اشک ریخت
در روضه‌ها و مجلس ماتم چه می‌کند؟

اشکی که آتش دل ما را فرونشاند
پیداست با لهیب جهنم چه می‌کند!

آن‌کس که صبح و شام برای تو خون گریست
با رؤیت هلال محرم چه می‌کند؟

زهرا تمام مدت حمل تو گریه کرد
شادی چنین ظهور کند غم چه می‌کند؟

زینب رشیده بود و کنار غمت خمید
پس مادر تو با کمر خم چه می‌کند؟

احمد که تاب دیدن بغض تو را نداشت
با دیدن مصیبت اعظم چه می‌کند؟

نوح و خلیل و موسی و عیسی چه کرده‌اند؟
یا رب ببین پیمبر خاتم چه می‌کند؟

در قتلگاه تو دل درندگان شکست
تنهایی تو با دل آدم چه می‌کند؟..

چشمانم از خجالت لب‌هایت آب شد
در دشت خشک، قطرۀ شبنم چه می‌کند؟

بیش از هزار و نهصد وپنجاه و چند گل!
با لاله‌زار زخم تو مرهم چه می‌کند؟

─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

ای کاش غیر غصۀ تو غم نداشتیم
ماهی به غیر ماه محرم نداشتیم

این داغ سینه‌سوز تو می‌کشتمان اگر
قلبی به قدر وسعت عالم نداشتیم

گاهی اسیر غربت عباس می‌شدیم
چون داشتیم روضه و پرچم نداشتیم

شرمنده‌ام برای تنت زیر آفتاب
در حد چند قطرۀ شبنم نداشتیم

گیرم که گریه مرهم زخم دلم شود
اما برای زخم تو مرهم نداشتیم…

─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

قلم چو کوه دماوند سخت و سنگین‌بار
ورق کبوتر آتش گرفته‌ای تب‌دار

زمانِ از تو نوشتن ورق کند پرواز
زمانِ از تو سرودن قلم شود الوار

زبان به مدح تو واکردن آنچنان سخت است
که بین جمع کند یل به ضعف خود اقرار

تو آنچنان که تویی روبروی آینه باش
نه در مقابل این پای تا به سر زنگار

کرامت تو به هر بیت، بیت خواهد داد
مراست در پی هر یک، هزار استغفار..

روایتی‌ست شریف از کتاب القطره
که قطره‌ای‌ست ز دریا و وصف توست بحار

که بَر نِشاند تو را جای خویش بر منبر
امیر قصر کلام و عمارت گفتار

امام خطبه طلب کرد خطبه‌ای از تو
ولیِّ راز طلب کرد سِرّی از اسرار

تو بر بلندی کوه تواضع و تسلیم
شبیه فاطمه در مشی و قول و حلم و وقار

کسی ندیده چنین ماهتاب بر منبر
کسی ندیده چنین آفتاب در انظار

زبان به خطبه گشودی و مرتضی مدهوش
شبیه عاشق و معشوق لحظۀ دیدار

پس از ثنای الهی و نعت مصطفوی
چه گوید آن‌که علی راست تاج ایل و تبار؟

علی‌ست باب الهی علی‌ست حصن حصین
علی‌ست پرسش اول علی‌ست آخر کار

موالیان علی مؤمن‌اند و گوهر قدر
و منکران علی کافرند و بی‌مقدار

چنان مدیح علی از زبان پاک حسن
نشست بر دل کروبیان عرش‌سوار

که مرتضی به تو بر زد صلا: «بِنَفسی اَنت»
فدای لفظ تو جان نبی بگیر قرار

فدای تو پدر و مادرم که فضل تو را
هزار لوح و مُجَلّد نیاورد به شمار

ثنای حُسن تو گفتن بهشت شاعرهاست
ثنای حُسن تو گفته‌ست حیدر کرار

─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

تا آمدی کمی بنشینی کنارمان
تقدیر اشاره کرد به کم بودن زمان

از روی خاک تیره سحرگاه پا شدی
رفتی وضو گرفتی از اشراق و بعد از آن

هجده نفس کشیدی و رکعت به رکعتش
نزدیک‌تر شدی به خودت، ذات بی‌نشان

می‌خواستی که جلوه کنی بر زمین ولی
توحید نردبان شد و بردت به آسمان

از عصر جاهلیت آن‌ها تو را گرفت
دادت به درک ناقص این آخرالزمان

حالا هزار سال پس از تو رسیده‌اند
اهل زمین به قسمت جذاب داستان

جایی که آسمان به زمین رزق می‌دهد
از سفرۀ نگاه تو بانوی مهربان

در کوچه‌های ساکت و مرطوب شهر ما
حس می‌شود حضور شما موقع اذان…

این شعر را بگیر و برای فرشته‌ها
با لهجۀ خدا و صدای خودت بخوان

0 دیدگاهبستن دیدگاه‌ ها

ارسال دیدگاه

عضویت در خبرنامه

آخرین پست ها و مقالات را در ایمیل خود دریافت کنید

ما قول می دهیم که اسپم ارسال نشود :)