Instagram

دلم امسال سامرّایی است و عید غمگین است
میان سفره «سامرّا» نماد هفتمین سین است

برای جامعه هی «جامعه» می‌خوانی و بی‌شک
تو هستی بهترینِ خلق و خُلقت بهترین دین است

تو هم مثل امام هشتمی دور از وطن هستی
به این خاطر برای شیعیان داغ تو سنگین است…

بهار این روزها بوی تو را آورد، حافظ گفت:
بیا فالی بزن باد صبا هم شاهد این است

تو رفتی ابرها، ابرویشان درهم شد و دیدم
که بر پیشانی هفت‌آسمان چین پشت هر چین است

سری را می‌شناسم من که روی شانه‌های تو
فقط وقت دعا بالا و پیش خلق پایین است

رکاب اشک در چشمانمان حلقه زد و دیدیم
هنوز اسب ظهور مهدی‌ات انگار بی‌زین است

─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

مرا حساب نکردی؟پسر نمیخواهی؟
بگو ببینم عمو جان سپر نمیخواهی؟

چرا از اکبر و قاسم سوال پرسیدی؟
برای مرگ تو از من نظر نمیخواهی؟

خودت صدا زده ای: یاوری در اینجا نیست؟
هنوز مانده عمو یک نفر !نمیخواهی

سپر ندارم عمو ،سر که هست!بازو هست!
کبوترت شده ام بال و پر نمیخواهی

قبول دارم اگر زیر دست و پا هستم
ردم مکن، نکند دردسر نمیخواهی!

مخواه بعد تو بر عمه دردسر بدهم
عمو برای خودم بهترست ،سر بدهم!

از این طرف پسری میدوید در گودال
از آنطرف خودِ مادر رسید در گودال

رسید شمر و شکست استخوان عجیب این است
که روی سینه آقا پرید در گودال

نشست روی تن هر دو ؟من نمیدانم
سر عمو و پسر را برید در گودال

کشید خنجر و بعد از دوازده ضربه
صدای وا پسرم را شنید در گودال

عجیب تیر سه شعبه شبیه خیاطی ست
که دوخت هر دو بدن را شدید در گودال

خودش که گفت :عمو زیر دست و پا هستم
شبیه قاسم شد ، قد کشید در گودال

چکار کرده سم اسب ها نمیدانم !
تن حسین شده ناپدید در گودال

عصا به دست برایش چه هدیه ای آورد
دوباره نیزه ، نه ، زخمی جدید در گودال

─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

هر کسی اندازه ی رزقش به او نان میرسد
سائل این طائفه باشی فراوان میرسد

رزق ما ایرانیان دست امام هشتم ست
کربلا میخواهم از شاه خراسان میرسد

قول داده لحظه ی مرگم به دادم میرسد
قبل از آنی که به گودی گلو جان میرسد

صحبت از حبّ ست در خانه ، عرب یا که عجم
اتفاقاً واژه ی “منّا” به سلمان میرسد

هر گدایی که غم نان میخورد کاهل ترست
آب و نان ما که از سمت حسن جان میرسد

عالمی در مجلس روضه دم در می نشست
بیشتر انعام شاهانه به دربان میرسد

روضه خوان می گفت که :موی سه ساله سوخته
چون پریشان ست بابا هم پریشان میرسد

زجر و موهای رقیه ،خیرزان،موی حسین
وای ازآن لحظه که چوب از مو به دندان میرسد

عمه باقی مانده ی از چادرم را پهن کن
سفره دارم امشب و از راه مهمان میرسد

─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

از قطره ای به چشمه ی بی حد رسیده ایم
از فرش آمدیم و به گنبد رسیده ایم
سبز است پرچمت به زبرجد رسیده ایم
زائر پیاده شو که به مشهد رسیده ایم

پیش نگاه آینه ها آه میکشم
بادست روی شیشه قدمگاه میکشم

سیر و سلوک در فلک و ارض میکنم
بال از کبوتران حرم قرض میکنم
خود را مقابل حرمت فرض میکنم
با لحن خادم تو سلام عرض میکنم

آن خادمی که شهره هفت آسمان شده است
انصاریان به لطف تو انصاریان شده است

زائر دم در حرمت فکر درد هاست
غافل از این که آب حرم هم خودش شفاست
باب الجواد تا برسد حاجتش رواست
اینجا حرم که نیست کرمخانه ی رضاست

تو ماه آسمانی و از نسل حیدری
خورشید خانواده ی موسی بن جعفری

آدم بدون اذن تو آدم نمیشود
جز تو مقابل احدی خم نمیشود
وقتی حرم نیامده محرم نمیشود
چیزی که از رئوفی تان کم نمیشود

من هم مریض عشق حسینم دوا بده
لطفی کن و به من سفر کربلا بده

─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

بزم شراب
هی شور میزند دل عالیجناب ها

در این زمین نظر نخورند آفتاب ها

عباس ایستاده و قطعا مراقب ست

حتی نسیم بو نبرد از نقاب ها

قامت بلند ها همگی دور محملند

بستند صف مقابل این با حجاب ها

زانو زدند پیش قدمهای عمه جان

می آمدند پشت سر هم رکاب ها

اما چقدر زود گذشت این دو روز ِ خوش

از کربلا به بعد بهم ریخت خواب ها

غیر از خرابه هیچ کجا جای خواب نیست

قطعا میان کوچه ی خانه خراب ها

از یک طرف به بازوی سجاد بسته شد

از یک طرف به بازوی زینب طناب ها

خون گریه کرد چشم عمو روی نیزه ها

وقتی رسید کار به بزم شراب ها

بزم شراب و چشم عمو یک طرف ولی

وای از لبان تشنه و از ظرف آب ها

ای وای از سوال رقیه :عمو کجاست؟

اینبار زجر آمد امان از جواب ها‌…

0 دیدگاهبستن دیدگاه‌ ها

ارسال دیدگاه

عضویت در خبرنامه

آخرین پست ها و مقالات را در ایمیل خود دریافت کنید

ما قول می دهیم که اسپم ارسال نشود :)