آهنگِ تو
دیدم میانِ سبزهها رنگ تو را
در جاریِ جویبار، آهنگِ تو را
دریا که به صخره میخورَد با هر موج
انگار به سینه میزند سنگِ تو را
─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─
خورشید
این ابر پُر از بهار مهمانِ شماست
صبح آمده و نسیم، دربانِ شماست
هر روز طلوع میکند با اذنت
خورشید که از پیر غلامان شماست
یک عمر، اگر چه با تو بد تا کردم
در هر نفسم تو را تمنا کردم
من گمشده بودم و خودم را یک صبح
در آینۀ صحن تو پیدا کردم