کجا برادریاش را دریغ داشته از حق؟ در آتش غضب عدل اوست دست تطاول
هنوز خواب پریشان کفر، نعرۀ تیغش هنوز ورد زبانهاست یکهتازی دُلدُل
اگر صلابت شمشیر او نبود به خندق نداشت شاهین بندگی خلق تعادل!…
شکاف کعبه گواهم، که بیولایت حیدر طواف خانۀ حق دور باطل است و تسلسل
دلیل نقلی و عقلی چه آوریم که باز است به حکم شرع خوارج هنوز باب تجاهل
که هست خار به چشمش که استخوان به گلویش ندیده روز خوش و آب خوش نکرده تناول
─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─
و جای جای حرم عطر سیب پیچیده ست و در گلویم بغضی عجیب پیچیده ست و دم گرفته میاندار و در صدای بمش ارادتش به امام غریب پیچیده ست و روضه خوان پریشان و پیر می گوید که عشق بین امام و حبیب پیچیده ست و اشک نا حیه ی گونه ی مرا تر کرد چقدر جمله ی شیب الخضیب پیچیده ست و در صدای پر از درد هر گرفتاری سکوت آیه ی امن یجیب پیچیده ست و کنج صحن ، مریضی جواب کرده گرفت شفا و گفت که کار طبیب پیچیده ست *** و من هنوز پس از سالها نفهیدم که ماجرای محرم عجیب پیچیده ست