عباس؛ حضرت سقای عشق
هرجا که عشق سرزده ناگاه میرسد
آنجا بهارِ بخت هم از راه میرسد
از برق چشمهای دلاویز ماه من
نور بلند آینه تا ماه میرسد
موج سرور آمدنش بس بلند شد
وقتی خبر از عرصه افواه میرسد
با او هزار تکه ز خورشید مهربخش
از کهکشان خاطره همراه میرسد
آوازه دو دست رشیدش شنیدنی است
اما غزل به جمله کوتاه میرسد
با ابروان او دم پیوستگی زدن
این کارها به عاشق آگاه میرسد
تا نام پاک حضرت عباس جاری است
کی فرصت ِنمود به اشباه میرسد
از شرم آن نگاه عطشناک گرم، آب
هرگز به آبشاری دلخواه میرسد؟
پور علی که مایه شرم و وفا بود
حتما نشانیاش به علیالله میرسد
شادی ز چشمهای ملایک غروب کرد
تا روضهخوان به مقتل جانکاه میرسد
طفل حرم به نام ابالفضل زندهاست
تا از عَلَم، نسیم به خرگاه میرسد
باید نثار حضرت سقای عشق کرد
حتی اگر که شعر به اکراه میرسد
در کسوت غلامی او سروری کند
آن را که سر به ساحت درگاه میرسد
مزد گدایی از در او را گرفتهايم
ما را حوالهای اگر از شاه میرسد
١۶ اسفند ١۴٠۰
چهارم شعبانالمعظم
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
حسین؛ سرور قلب نبی
دوباره نبض غزل در شتاب آمدهاست
که زلف دختر مضمون به تاب آمدهاست
رسید مژده که آمد ز عشق جلوه خاص
به جان عاشق خسته خطاب آمدهاست
دل از کشاکش عشقش به رنگ مهتاب است
علیالخصوص که او بینقاب آمدهاست
به روز سوم شعبان میان اشک نبی
فروغ جان و دل بوتراب آمدهاست
نگین دست نبی آن که عرش با شادی
برای نام بلندش، رکاب آمدهاست
برای قلب نبی مایه سرور رسید
برای رجم شیاطین، شهاب آمدهاست
چنان به ذرهنوازی در آسمان مشهور
که زیر سایه او آفتاب آمدهاست
شکفتگی غریبی که داشت لبهایش
برای شرح زلالی از آب آمدهاست
شعف میان مدینه چو نور پاشیدند
که از طراوت کوثر، گلاب آمدهاست
برای آن که به پاس تبسمش، از ما
رود خروش غم و اضطراب آمدهاست
شفیع اهل گناه است و با عنایت حق
مگر رهیم ز رنج عذاب، آمده است
ثواب هر عمل مردمان باورمند
به یمن لطیف بلیغش، صواب آمدهاست
نگاه گرم و صمیمی آن شه خوبان
مرا به ساحت ژرفای خواب آمدهاست
قلم به دفتر عصیان او کشد فردا
همین که بر قلمش شعر ناب آمدهاست
١۵ اسفند ١۴٠۰
سوم شعبانالمعظم
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸