کربلا
کربلا
شهر قصههای دور نیست
کربلا
اتفاق روزگار قبل
یا صدای سنج و طبل
یا فقط حکایت تنور نیست
کربلا
داستان روز و روزمرههای ماست
هر نظر به آب و آفتاب
هر نظر به کوچه و گذر
به در
هر نظر به پیرهن
به خویشتن
هر کجا که چشم وا کنیم، کربلاست
─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─
غنچههای شعلهور
هر نسیمی خسته از کویت خبر میآورد
چشم تر میآورد، خونِ جگر میآورد
خارها در چشم دارد، استخوانها در گلو
هر کسی دیوار و در را در نظر میآورد
این بهار تازه دارد شاخهای گل در بغل
وایِ من، اینک خزان با خود تبر میآورد
یاد تو گل کرده چون داغی به باغ جان مگر؟
هر درختی غنچههای شعلهور میآورد
::
روضهخوان میبرد دل را پیش از این تا کربلا
نالهای اما دلم را سوی در میآورد
«بارالها خانۀ همسایهها را گرم کن»
مادری دست دعا انگار برمیآورد
─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─
کوه صبر
نه فقط سرو، در این باغِ تناور دیده
لالهها دیده ولیکن همه پرپر دیده
مهر درسیست که در مکتب حیدر خوانده
ماه نقشیست که در چشمۀ کوثر دیده
کیست این زائر دلسوخته در سعی و صفا؟
کوفه تا شام، همه گرد حرم گردیده…
هر چه او دیده، همه حُسن حسین و حسن است
جلوۀ یار در این داغ مکرّر دیده
آیه در آیه بلا بر سر او میبارد
صبر کوهیست که بسیار پیمبر دیده
─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─
رنج انسان
نشاط انگیز نامت مینوازد روح عطشان را
تو مثل چشمهای! نوشیده و جوشیده انسان را
تو را در چاه میجویند نخلستان به نخلستان
تو را در بند میخوانند چون بر نیزه قرآن را
تو را از آتش دست برادر باز میپرسند
ببین سنگینی عدل تو کج کردهست میزان را…
به دنبال کلامت مینویسد حکمت از عرفان
به دنبال صدایت میسراید شعر، دیوان را
چه رازی را به گوش ابرهای بیرمق گفتی؟
که پاکوبان به دنبال تو میآرند باران را
نگاهی، خار در چشم تماشای من افتادهست
بگو از استخوان در گلو، روح غزلخوان را
خدا! در میزند در نیمه شبهای دلم، این کیست؟
کسی بر دوش دارد رنج انسان، سفرۀ نان را
─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─
به جرم صدا
چرا و چرا و چرا میکشند؟
«به جرم صدا» بیصدا میکشند
بگو تا به کی تا به کی تا به کی
در این کربلا مصطفی میکشند؟
نمیمیری ای نور! ای زندگی!
اگر مرده دلها تو را میکشند
اگر چه به اصرار و انکارشان
تو را بارها بارها میکشند
کنون بذر خورشیدها خون توست
چه باکی اگر شعله را میکشند
هوای نفسهای مایی هنوز
اگر چه تو را بیهوا میکشند
چنین بوده آیین تاریکشان
که خفاشها روشنا میکشند
شکستیم و آغاز روییدنیم
که ما را برای بقا میکشند…
شهادت چه جانی به ما داده است
که ما زنده هستیم تا میکشند