شعرخانهعظیمی (خانه بانو باران عظیمی) توسط مدیر سایت 9 تیر 1402 اشتراک گذاریShareTwitterPinterest 0دیدگاه 330نمایشالسلام علیک یا بنت الحسین رقیه خاتون سدل شکوه ای ندارد تقدیر یا قضا را ای وای، یاد دارم آن روزِ پُر جفا راافتادم از کجاوه در ظلمتِ بیابان گفتم: عمو کجایی؟ دریاب بینوا رامقصودِ قصه ی دل بر نی نشسته اکنون دیدم یزیدِ ملعون بُرد از نفس هوا رادر کربلا چه زیبا بابا حدیث می گفت قوم ستمگر اما ، پاشیده غم فضا رادر مسلخِ شهیدان خونین شده دو چشمم هم شاهزاده اکبر ، هم ساقیِ وفا راتا راسِ سرورِ دین بر روی نیزه بستند.. بر نیزه اشک جاری ، شد خامسِ عبا رادلتنگِ بابِ مظلوم پای برهنه بودم همراهِ من مغیلان، بوسید هر دو پا راطاقت بریده صبرو، آن جا فتاده در خون.. از حلم بی شمارش ، قادر دهد جزا را─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ببیتِ حق از نطقِ او دیوانِ منطق می شود روشن از نورِ وجودش صبحِ صادق می شودبال بگشوده ملک در زیرِ پای مرتضی… کعبه در وصفِ علی قرآنِ ناطق می شودمیزند لبخند دیوارِ خدا بر روی او… تا شده مهمان رب، بهتِ خلایق می شودپیک حق در پیشِ روی و، همرهش خیلِ ملک عشقِ مولایم علی مُهرِ حقایق می شودآنکه راهش راهِ او ، آرام جانش نام او اوجِ ارزش گیرد و محبوبِ خالق می شود. برچسب ها: ادبخانه استاد محمد علی مجاهدی باران عظیمی پروانه ها دبیرخانه شعر و ادبیات آیینی کشور شاعر آیینیاشتراک گذاریShareTwitterPinterest 0دیدگاه 330نمایشراهبری نوشتهپست قبلی :پست قبلیپست بعدی :پست بعدی 0 دیدگاهبستن دیدگاه ها ارسال دیدگاه لغو پاسخنامایمیل ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.دیدگاه من موافقم که داده های ارسالی من جمع آوری و ذخیره شوند. برای اطلاعات بیشتر در مورد استفاده از داده های کاربر ، به حریم خصوصی ما مراجعه کنید