Instagram

سرو است و به ایستادگی متهم است
از شش جهت آماج هزاران ستم است
شعرم همه ارزانی این یک‌ مصراع:
«جمهوری اسلامی ایران، حرم است»

─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

سرتاسر عمرتان به تردید گذشت
عمری که به پوشاندن خورشید گذشت
ای جرئت داعش از شما! وایِ شما!
از این همه خون چگونه خواهید گذشت؟

هم دشنه به دوستانِ میهن زده‌اند
هم چشمک تازه‌ای به دشمن زده‌اند
در ریختن این همه خون‌اند، شریک
آنان که به هر دروغ دامن زده‌اند

─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

چنان شیرینی دنیای ما شورانده دنیا را
که از ما وام می‌گیرند آیین تماشا را

به شوق دیدن صبح دل‌انگیزی که ما داریم
هر آیینه به مغرب می‌برند آیینۀ ما را

بگو امواج سرکش بیش از این خود را مرنجانند
که طوفان‌ها مصمم می‌کند مردان دریا را

به ما روز ازل تصویری از یاری نشان دادند
که می‌جنگیم و می‌جوییم آن تصویر زیبا را

به ما یک یا علی گفتند و از ما جان و دل بردند
خوشا آنان که از نزدیک می‌دیدند مولا را

به ما گفتند مولایی‌ست، مولایی که می‌باید
برای چیدن عطرش مسافر شد سحرها را

به ما گفتند جنگی هست و باید مرد میدان بود
همان جنگی که مدت‌هاست خون کرده جگرها را

همان جنگی که مادرها به پایش مادری کردند
پدرهامان فدا کردند در راهش پسرها را

همان راهی که روشن بود از چشم انتظاری‌ها
و دوشادوش می‌آورد، طوفان خبرها را

به ما گفتند هنگام نماز عید قربان است
و ما سوی منا بردیم بعد از سجده، سرها را

ببین قربانیانت را، بِنَفسی اَنت یا مولا
سر سرخی به ما آن‌سان عنایت کن که یحیی را

تو می‌آیی و این یلدای طولانی نمی‌ماند
که چشمان تو تضمین می‌کند خورشید فردا را

─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

ای لحظه‌به‌لحظه در تماشای همه
دیروزی و امروزی و فردای همه
از تو خبری نیامد و پیر شدیم
ای باخبر از بی‌خبری‌های همه

─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

ای نفس! تو را نمازِ خجلت‌باری‌ست
هر رکعت تو، منت بی‌مقداری‌ست
مغرور مشو، به داغ پیشانی خویش
در فاصلۀ دو سجده، استغفاری‌ست

در سینه، هزار عیب پنهان داریم
از کعبۀ دل، روی به شیطان داریم
هیچیم و غم فلان و بهمان داریم
موریم و گلایه از سلیمان داریم

─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

ای کاش فراغتی فراهم می‌شد
از وسعت دردهای تو کم می‌شد
این ‌بار مصیبتی که بر شانۀ توست،
ایوب اگر داشت، قدش خم می‌شد

─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

حُر باش و ادب به زادۀ زهرا کن
خود را چو زهیر، با حیا احیا کن
هر جایِ شبی، صبح تو را منتظر است
یک بار دری به روشنایی وا کن

شوقی شیرین و حسرتی دیرین، من
بالی سبک و بار غمی سنگین، من
آرام گرفته‌ست در آغوش حسین
این روح نیارمیده در تن، این من

چون رود زلال تربیت شد دل من
بی‌تاب وصال تربیت شد دل من
سرمایۀ او فقط غمت بود حسین
با رزق حلال تربیت شد دل من

سخت است سفر، توشۀ من کافی نیست
آلوده دلم، شستن تن کافی نیست
پیراهن کهنۀ محرم‌ها، کو؟
پوشاندن جُرم را کفن کافی نیست

گر در صف او نمانده‌ای، ای دل من!
خود را به کجا رسانده‌ای؟ ای دل من!
تاریخ حکومت حسین است فقط
تاریخ مگر نخوانده‌ای؟ ای دل من!

0 دیدگاهبستن دیدگاه‌ ها

ارسال دیدگاه

عضویت در خبرنامه

آخرین پست ها و مقالات را در ایمیل خود دریافت کنید

ما قول می دهیم که اسپم ارسال نشود :)