به نام خداوندِ شور و شعور/ که بخشد به شعرِ سخن سنج، نور/
♦️درسنامه قافیه وشناخت حروف آن بخش یکم ( ۱ ) (قافیه) برگرفته شده از مصدرِ ( قَفْوْ بر وزن عفو) که واژه ای است عربی به معنیِ : از پی رفتن و به دنبال چیزی یا کسی راه افتادن است . و( قافیه )به معنیِ : از پی رونده ، کسی که چیزی را دنبال کند ، و یا از قفای کسی راه بیفتد و چون در( نظم) و یا ( شعر) کلمه ( قافیه) در دنبالِ باقیِ الفاظِ شعر قرار می گیرد ، و به این می ماند که که آنها را دنبال کرده باشد ، اصطلاحاً به آن قافیه(پساوند)گفته می شود.
( قافیه) به کلمه هایی اِطلاق می گردد که دارای حروفِ پایانیِ همسان و همانندی هستند با معانی متفاوت که در پایانِ ابیات تکرارمی شوند و ( قَوافی) جمعِ( قافیه) است که با دو مصدرِ : کردن و بستن به کار می رود. ابوطالب کلیم کاشانی از غزلسرایانِ پرآوازه سبک اصفهانی معروف به سبک ( هندی) در سده ی یازدهم هجری ، بیتی دارد که شاهد مثال ماست:
در مَطلَعی که وصف دهانش بیان کنم غیر از ( میان ) چه قافیه ءآن دهان کنم ( میان ) به معنیِ کمر از واژه های پر کاربُرد در غزل های عاشقانه است که شاعران آن را ازلطافت به مویی تشبیه کرده اند!
و کلیم در بیت بالا دهان محبوب خود را در لطافت و ظرافت با ( میانِ) او همانند دیده و آن را با( دهان)همقافیه کرده است !
♦️ اصطلاحات و کنایات قافیه ( قافیه تنگ شدن) به معنیِ عاجز شدن در گفتار و یا ناتوانی در کردار است ( قافیه سنجان) کنایه از شاعرانِ موزون طبیعت است و (قافیه لنگ شدن) هم به معنیِ در انجام و یا ادامه کاری درماندن است.
( قافیهء شایگان) به قافیه ای گفته می شود که حروفِ (رَوِی و رِدف و قیدِ )آن از حروف اصلی و ذاتی نباشند
مَثَلِ : واژهء جان که با کلمه ء مردان قافیه شده باشد. الف و نونِ مردان از حروف اصلیِ آن نیست و پساوند جمع است در حالی که الف و نونِ کلمهء (جان ) از حروف اصلی و ذاتیِ آن است .